سه‌شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۱

دکترین فرهنگی دولت دوازدهم (۳)

دولت های بی دکترین؛ نفهمی مجریان در کنار کم کاری شوراهای عالی/ اغتشاش و تضاد در تولیدات و امتداد ولنگاری تا اضمحلال فرهنگی!

دکترین فرهنگی دولت دوازدهم (3)

سینماپرس: فاطمه نمازدوست/ پرواضح است هیچ مسئول و دست اندکار فرهنگی در چهار دهه گذشته نمی تواند ادعاء کند که در زمان تصدی گری بر بخشی از حوزه فرهنگ کشور، بر اساس اندیشه های رهبر کبیر انقلاب اسلامی عمل کرده و با تهیه نقشه راه و طرحی جامع، سازوکارهای انعکاس عناصر سبک زندگی شرافتمندانه در آثار هنری و تولیدات فرهنگی و رسانه ای را ارائه کرده باشد.

پُرواضح است که سرمایه گذاری کلان نظام اسلامی در حوزه فرهنگ در چهار دهه گذشته و فعالیت بیش از ۵۰ سازمان و نهاد رسمی حکومتی و دولتی دخیل در امر فرهنگ، بازدهی مطلوبی نداشته و عینی ترین ثمره آن، قربانی شدن ذهن و قلب میلیون ها انسان ایرانی در قتل عام فرهنگی خاموش نظام سلطه در این مدت بوده است و  از آنجا که اساساً شاخص هایی برای تعیین میزان موفقیت دستگاه های فرهنگی کشور وجود ندارد، امروز به سادگی نمی توان دریافت که برای مثال روند فعالیت چه دستگاه هایی در کجا و چگونه به افزایش بدحجابی منجر شده و یا اینکه کم کاری چه سازمانی هایی بیشترین نقش را در افزایش سن ازدواج ایفاء نموده و یا کدام نهاد عامل اصلی گرایش جوانان به سرگرمی های غفلت زا بوده اند؟ پس از ۳۸ سال در هیچ یک از ۵۰ دستگاه و نهاد کلان فرهنگی کشور، شاخص ها و عناصر موثر در تربیت صحیح و تهذیب جامعه تدوین و یا پیاده سازی نشده است، همچنین مولفه های روش زندگی شرافتمندانه و آزادمنشانه ترسیم نشده اند. هیچ مسئول و دست اندکار فرهنگی در چهار دهه گذشته نمی تواند ادعاء کند که در زمان تصدی گری بر بخشی از حوزه فرهنگ کشور، بر اساس اندیشه های رهبر کبیر انقلاب اسلامی عمل کرده و با تهیه نقشه راه و طرحی جامع، سازوکارهای انعکاس عناصر سبک زندگی شرافتمندانه در آثار هنری و تولیدات فرهنگی و رسانه ای را ارائه کرده باشد، طرحی که مبتنی بر بازخوردگیری بر حسب شاخص هایی منسجم بتواند پله پله و مرحله به مرحله میزان نیاز هنری و رسانه ای جامعه جهت تولید برنامه های مختلف در زمینه نهادینه سازی هر یک از عناصر فوق را تعیین کرده و یا میزان همخوانی آثار تولید شده فرهنگی، هنری و رسانه ای با اهداف کلان طرح را مشخص نماید.



قطعا مدیران، مسئولان بخش های مختلف، کارشناسان و مشاوران ساختارهای رسمی فرهنگ با بودجه های فراوان برای دفاع از عمل کرد خود، مستندات قطوری از اقدامات، کارهای کارشناسی، برنامه ریزی ها و تولیداتشان را مطرح می کنند، اما نیازی به این همه مستندات نیست، کارنامه ی عینی دستاوردهای فرهنگی نهادهای رسمی حوزه فرهنگ از صداوسیما گرفته تا آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جامعه و در رفتار روزانه ی عوام و خواص آن قابل مشاهده است و هیچ دفاعی از این کارنامه، به نسبت ۳۸ سال فرصت و بودجه های هنگفت، نمی توان کرد مگر به قیمت نادیده گرفتن حقوق ملت، نظام اسلامی و امام جامعه.


از طرف دیگر تشتت و ناپیوستگی نهادها و دستگاه های مختلف فرهنگی در جمهوری اسلامی سبب شده تا نتوان پیرامون شرایط فرهنگی جامعه، مطالبه ای درست صورت داد، برای نمونه از بین تمام نهادهایی که به نوعی دخیل در امر فرهنگ و هنر هستند، کدام نهاد باید پاسخگوی ضعف فرهنگ سازی پیرامون حفظ محیط زیست باشد؟ کدام سازمان باید پاسخگوی پرخاشگریِ رو به افزایش کودکان و خردسالان به والدینشان باشد؟ کدام نهاد باید درباره ی نداشتن روحیه کار جمعی پاسخ دهد؟ و هزاران سوال دیگر. نبود مرجعی برای مطالبه از دستگاه های مختلف فرهنگی و بازخواست کردن از ایشان پیرامون فرهنگسازی های صحیح صورت نگرفته و فرهنگسازی های ناصحیح صورت گرفته یکی از عوامل اصلی ایجاد شرایط کنونی فرهنگ در جمهوری اسلامی است.



اما مهمتر از تمام اینها، مشخص نیست کدام نهاد مسئول تأمین استقلال فرهنگی مورد اشاره در اصل ۹ قانون اساسی  جمهوری اسلامی است:

- اصل ۹ قانون اساسی: در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه‌ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.



این سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو و این حرف ها، اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانه‌اش را زیر بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود. به چه مناسبت یک مجموعه‌ی به‌اصطلاح بین‌المللی‌ای که قطعاً تحت نفوذ قدرتهای بزرگ دنیا است این حق را داشته باشد که برای کشورهای مختلف، برای ملّت های گوناگون، با تمدّن های مختلف، با سوابق تاریخی و فرهنگی گوناگون، تکلیف معیّن کند که شما باید این‌جوری عمل کنید؟ اصل کار، غلط است. اگرچنانچه با اصل کار شما نمی توانید مخالفت بکنید، حدّاقلّش این است که بِایستید بگویید جمهوری اسلامی خودش ممشی دارد، خطّ‌وربط دارد، ما سندهای بالادستی داریم، ما میدانیم باید در زمینه‌های آموزش، پرورش، اخلاق، سبک زندگی چه‌کار کنیم؛ احتیاج به این سند وجود ندارد. اینکه ما برویم سند را امضا کنیم و بعد هم بیاییم شروع کنیم بی‌سروصدا اجرائی کردن، نخیر، این اصلاً مطلقاً مجاز نیست؛ ما اعلام هم کرده‌ایم به دستگاه‌های مسئول. بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گله‌مند هستم؛ آنها باید مراقبت می کردند، نباید اجازه می دادند این ‌کار تا اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلوی آن را بگیریم و ما وارد قضیّه بشویم. اینجا جمهوری اسلامی است؛ اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوبِ ویرانگرِ فاسدِ غربی بتواند در اینجا این‌جور اِعمال نفوذ کند.

(امام خامنه ای در دیدار معلمان و فرهنگیان- ۱۳۹۶/۰۲/۱۷)




عدم وجود نهادی برای صیانت از امنیت فرهنگی و کنترل و ارزیابی عمل کرد جمیع سازمان ها، نهادها و ساختارهای فرهنگی در جمهوری اسلامی باعث شده تا انبوهی از مطالبات امام جامعه در کنار حقوق حقه ی ملت در قبال این مراکز بی پاسخ بماند و هیچ نهادی مسئولیت این موارد را بر عهده نگیرد. این در حالی است که هم رهبران و مسئولان ارشد و هم اکثر مردم ایران فرهنگ را جزء اولویت های اول مطالبه از حکومت می دانند، چرا که به خوبی باور دارند فرهنگ، اساس یک ملیت است و بدون فرهنگ، رفاه اقتصادی و پیشرفت های مختلف مادی ارزشی ندارد. معضل دیگری که نبود مدیریت واحد بر حوزه فرهنگ ایجاد کرده، این است که فرهنگ به ابزاری برای جذب پایگاه رای برای دولت های ادوار مختلف تبدیل شده است، در نتیجه با تغییر دولت ها، اغلب سیاست های فرهنگی حاکم بر دستگاه های گوناگون نیز به کل دگرگون می شوند و این تغییر سیاست ها به نوبه خود معضل بزرگی است، چرا که در برخی موارد، ضدیتی که نسبت به سیاست های دولت قبلی به چشم می خورد، در قبال سیاست های نظام سلطه دیده نمی شود.



بنابراین می توان گفت یکی از مهم ترین معضلات فرهنگی امروز نظام اسلامی این است که با وجود حضور ولی امر مسلمین در جایگاه فرمانده کل و شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان اتاق فرمان، سیستم فرهنگی متصل، یکپارچه و ساخت یافته ای در اختیار ندارد. نهادها، سازمان ها و موسسات فرهنگی در قالب یک کل واحد با یکدیگر تعامل نداشته و بعضاً در کار یکدیگر اخلال ایجاد می کنند. به همین علت است که برای مثال بیانات و مطالبات رهبری در دیدار با مدیران صداوسیما از سوی مسئولان وزارت ارشاد نادیده گرفته می شود و بالعکس، درباره سایر دستگاه ها نیز چنین است. متولیان گوناگون بخش های مختلف فرهنگ خود را جزئی از یک کل ندیده و هر یک به راه خود می روند.


از همین روست که حوزه های شعر، تئاتر، موسیقی، سینما، رمان، بازی کامپیوتری، سریال تلویزیونی، سایت های اینترنتی، مجلات و روزنامه ها و ... هر یک به مسیری رفته و پیام واحدی از آنها به گوش نمی رسد. در حالی که در جبهه باطل هر زمان که لازم باشد از تمام این حوزه ها یک پیام واحد به گوش می رسد، برای مثال در دشمنی با جمهوری اسلامی، پیام دیگر و صدای دومی وجود ندارد.



ساختار بهم ریخته فرهنگ و هنر جمهوری اسلامی، با تمام عرض و طول و ارتفاعش، نه تنها حالت تهاجمی، که حتی حالت دفاعی نیز ندارد. در بوروکراسی جمهوری اسلامی، حرف ها، ایده ها، اندیشه ها، تئوری ها، سیاست گذاری ها و تصمیمات هرچند خوب، آرمانی، ارزشی، اسلامی، اثرگذار، دغدغه مند، دلسوزانه و ... در میان جلسات، کارگروه ها، برگه ها، کارتابل ها، بخش نامه ها، نامه نگاری ها و کاغذبازی ها گم شده و به ندرت به سرانجام و خروجی نهایی می رسد. از این حیث ایالات متحده بسیار جلوتر از جمهوری اسلامی است، چرا که اساساً در حوزه فرهنگ و هنر، دستگاه، سازمان، نهاد و ساختار دولتی ندارد که نیاز به بوروکراسی وجود داشته باشد.



اما مهم تر از عدم برخورداری از ساختار و سیستم منسجم برای صیانت از فرهنگ ملی و بومی، فقدان دکترین و نامشخص بودن دکترین فرهنگی جمهوری اسلامی است که خسارت های بیشمار فراوانی را به مردم و نظام اسلامی وارد کرده، چرا که حتی سیستم و نقش اجزای آن را باید با توجه به دکترین تعریف نمود. به عنوان مشتی از خروار کافی است تنها به یک مولفه فرهنگی اشاره شود که به سبب عدم برخورداری از دکترین فرهنگی در جمهوری اسلامی مورد توجه قرار نگرفته و تبعات فراوانی به دنبال داشته است؛  برای نمونه می توان فرهنگ کار را در نظر گرفت، طبیعتا اگر فرهنگ کار در جامعه ای عاری از مؤلفه هایی چون وجدان کاری، جدیت در کار، پیگیری، انضباط، قانون گرایی، وقت شناسی، شجاعت و خطر کردن در مسائل، تجسس و کنجکاوی علمی، توجه به تولید ملی و امثالهم باشد، بدیهی است که استقلال اقتصادی آن جامعه با وجود برخورداری از منابع طبیعی غنی و منابع انسانی ارزشمند، با بحران جدی مواجه شده و در رقابت با دیگر کشورها شکست را پذیرا گردد.



با وجود اهمیت این مولفه، اما مشخص نیست در ۳۸ سال گذشته فرهنگ کار را چه نهادی یا سازمانی باید در جامعه ایرانی پیدا می کرد؟ وزارت کار؟ تامین اجتماعی؟ دستگاه های فرهنگی؟ رسانه ملی؟ آموزش و پرورش و ... وضعیت اسف بار فرهنگ کار و به تبع آن اقتصاد ضعیف و ناتوان امروز مرهون غفلت کدام مسئول است و کدام مدیر جرأت، شرافت و شجاعت این را دارد تا تبعات دوران مدیریتش را بپذیرد؟ حال که تنها ضرر بی توجهی به یک مولفه فرهنگی به نابسامانی اقتصادی منجر شده است، عدم توجه کافی به عموم مولفه های فرهنگی چه پیامدهای هولناکی به دنبال خواهد داشت؟ متاسفانه این اتفاق در جمهوری اسلامی افتاده و امروز ولنگاری فرهنگی به یکی از تهدیدات بنیادین برای انقلاب اسلامی تبدیل شده است، اتفاقی که نتیجه مستقیم نداشتن دکترین فرهنگی جامع و کامل است.



در مجموع از جمله تبعات و پیامدهای بی توجهی به تبیین دکترین فرهنگی جمهوری اسلامی می توان به موارد زیر اشاره داشت:

۱.اغتشاش در تولیدات فرهنگی

عدم تدوین دکترین فرهنگی سبب شده تا ده ها سازمان و نهاد فرهنگی و در صدر آنها، شورای عالی انقلاب فرهنگی برآورد صحیحی از میزان نیازهای جامعه به تولیدات فرهنگی مختلف در حوزه های ادبیات، سینما، تئاتر، موسیقی و ... نداشته باشند تا بتواند بر اساس آنها برنامه ریزی صورت دهند. این ساختارهای عریض و طویل نمی دانند چندساعت برنامه رادیوئی در زمینه افزایش جمعیت و یا چند سریال تلویزیونی در باب مذمت رباخواری یا دروغ گوئی یا تن پروری پاسخگوی نیازهای جامعه است؟ نمی دانند چند کتاب یا چند تئاتر برای ترویج حیا و عفاف باید تولید کرد؟ نمی دانند چند واحد درسی در برنامه های آموزشی دبستان تا دانشگاه برای مبارزه با هوای نفس زمینه ساز پرورش نسل هایی صالح خواهد شد؟



مشخص نیست نهادهای فرهنگی در طول چهار دهه گذشته چه تعداد اثر فرهنگی با محوریت عدالت و یا امنیت اجتماعی تولید کرده و تأثیر آنها چه میزان بوده و چه تعداد محصول تکمیلی در این حوزه نیازهای جامعه را مرتفع می کند؟ مشخص نیست آیا فهرستی از مولفه های سبک زندگی اسلامی ایرانی اعم از تقوی، حیاء، عفاف، صبر، کار و تلاش، ایثار، شجاعت، توکل، توسل، علم آموزی، جهاد، نماز، روزه، ولایت، امانتداری و ... به انضمام سهم هر یک از این مولفه ها در تولیدات ساختارهای فرهنگی در چهل سال گذشته و میزان نیاز در ده سال آینده وجود دارد یا خیر؟ بعید است تاکنون فهرستی از مولفه های سبک زندگی اسلامی ایرانی و میزان تحقق آنها در جامعه و یا میزان نیازهای فرهنگی، رسانه ای و هنری در زمینه گسترش و اعتلای آنها توسط دستگاه های فرهنگی جمهوری اسلامی تهیه شده باشد.  


به همین ترتیب در میان صدها هزار کتاب، مقاله و پژوهش منتشر شده و انجام گرفته در بخش ها و مراکز متعدد تحقیقاتی و پژوهشی وابسته به نهادهای فرهنگی و ارتزاق کننده از بیت المال، شاید به تعداد انگشتان دست بتوان به مواردی برخورد کرد که شاخص هایی قابل اندازه گیری جهت ارزیابی برنامه های تولیدی این سازمان ها بر اساس مولفه های سبک زندگی عفیفانه از قبیل عفت نگاه، عفت دل، عفت شکم، عفت کلام، عفت دامن و ... ارائه دهند، چرا که با استفاده از نتایج این حجم عظیم از پژوهش و مطالعه که بخش عمده آن را بررسی هایی آکادمیک تشکیل می دهند که بر محور معیارهای ترسیم شده در علوم انسانی غربی صورت گرفته و با جملات و سخنان اندیشمندان و متفکران غربی نیز تزئین و مستند شده و وجاهت آکادمیک پیدا کرده اند؛ نمی توان سازوکارهای نهادینه سازی مولفه های سبک زندگی اسلامی در تولیدات فرهنگی ده ها سازمان و نهاد فرهنگی را بدست آورد یا برای مثال میلیون ها ساعت برنامه پخش شده از رسانه ملی، صدها فیلم ساخته شده در عرصه سینما، ده ها هزار قطعه موسیقی تولید شده، میلیون ها کتاب منتشر شده، هزاران تئاتر برگزار شده و ... را مبتنی بر مطالبات امام راحل و امام حاضر جامعه مورد ارزیابی و تحلیل و آنالیز قرار داده و نقاط ضعف و قوت آن را بدست آورد؟



از طرف دیگر فقدان دکترین جامع فرهنگی موجب شده تا هر یک از دستگاه های فرهنگی طرح و برنامه مخصوص به خود در چارچوب پیاده سازی راهبردهای کلان فرهنگی نظام را تدوین نکرده و تشتت حاکم بر کلیت فضای فرهنگی کشور به هر یک از زیرساخت های فرهنگی نیز گسترش پیدا کرده و این دستگاه ها هر یک به نوعی در عمل به وظایف و مأموریت هایشان دچار کاستی و نارسایی هایی عمیق باشند؛ پس برای مثال اگر فرض شود که رسانه ملی پذیرفته که به عنوان دانشگاه عمومی با بیش از ۸۰ میلیون مخاطب، مسئولیتی سنگین برعهده دارد، یکی از عواملی که سبب شده تا این دانشگاه نتواند انتظارات مراجع عظام تقلید، مقام معظم رهبری و بسیاری از مومنان را برآورده سازد، این است که برنامه های این سازمان در یک جهت قرار نداشته و هدف واحدی را دنبال نمی کنند و به عبارت بهتر این رسانه در چارچوب طرحی جامع عمل نمی کند.



از این جهت مخاطبی که روبروی تلویزیون منزلش نشسته و یا به رادیوی اتومبیلش گوش می دهد، با جابجایی بین کانال ها و شبکه ها، با انبوهی از پیام های متناقض صادر شده از این رسانه روبرو می شود: فوتبال بر پخش اذان اولویت دارد و به تبع آن، گزارش کردن و دیدن فوتبال هم به نماز اول وقت؛ در جایی دیگر، ساعت ها نمایش انیمیشن هایی که هیچ اثری از خدا در آنها وجود ندارد، در برنامه ای دیگر کارشناس از قناعت سخن می گوید و در همان حال از برنامه آشپزی گرفته تا برنامه کودک، همه جا ذائقه مخاطبان برای خرید و مصرف بیشتر تحریک می شود؛ در جائی گفته می شود که عدالت خوب است؛ در حالی که لوکیشن های لوکس سریال های تلویزیونی را تسخیر کرده است؛ در شبکه ای صحبت از عفاف و حجاب است و در جائی دیگر ستارگان هالیوودی تقدیس می شوند؛ در جائی سخن از اقتصاد مقاومتی است و نقش مردم، در جائی دیگر کالاهای خارجی تبلیغ می شوند؛ در برخی اوقات یادی از دفاع مقدس و انقلاب اسلامی صورت می گیرد، اما هیچ جا اثری از آموزش زنان خانه دار و مادران در زمینه مواجهه با تهاجم فرهنگی عظیم دشمن نیست ...؛ از سینمای کلاسیک غرب، از مستند حیات وحش، از انیمیشن ها و فیلم های غیربومی، از آموزش سلامت و تندرستی، از جوک و سرگرمی، از قیمت انواع کالاها و اقلام، از اخبار تمام نقاط جهان، از همه جا و همه چیز به طور ثابت در جداول پخش رسانه ملی هست، به جزء تقوا، آیات الهی، حیاء، غیرت، ایثار، شجاعت، مذمت تنبلی و تن پروری و سایر عناصر فرهنگ زندگی اسلامی ایرانی.



این همه در حالی است که امام جامعه مدت ها قبل انتظار داشتند در همه‌ی‌ برنامه‌ها جهت‌ کلی، مقابله‌ با تهاجم‌ تبلیغاتی‌ و فرهنگی‌ و خبری‌ استکبار باشد، این‌ اصل‌ مهم‌ نه‌ تنها در خبر، که‌ در گزارش‌ها، برنامه‌های‌ علمی‌ و اجتماعی‌ و سیاسی، و بخصوص‌ در برنامه‌های‌ هنری‌ و سرگرم‌ کننده‌ مانند نمایش‌ و داستانهای‌ یکه‌ یا دنباله‌دار، باید رعایت‌ شود. (امام خامنه ای در حکم انتصاب دکتر علی‌ لاریجانی‌ به‌ سمت‌ رییس سازمان‌ صداوسیما - ۱۳۷۲/۱۱/۲۴)؛ حال باید پرسید که آیا در ربع قرن گذشته این گونه بوده است؟ یا در برآوردهای رهبری جامعه اشتباهی وجود داشته و نباید چنین انتظاری را مطرح می فرمودند؟ آیا برنامه های صداوسیما جهت کلی دارند؟



آیا برنامه های مستند، آموزشی، سریال، انیمیشن، گفتگو، برنامه ورزشی، خبری، طنز، آشپزی، خانواده و ... همه در یک جهت کلی بوده و از برنامه و طرح منسجم و واحدی پیروی می کنند؟ نه در جهت مقابله با تهاجم فرهنگی، آیا در زمینه بسط فرهنگ اسلامی یا حتی فرهنگ ایرانی یک جهت را دنبال می کنند؟ آیا برنامه سازان و متولیان امر تصور کرده اند که انتظار رهبری جامعه این است که برای مثال در برنامه آشپزی و یا ورزشی شعار مرگ بر امریکا و صهیونیسم سر داده شود؟ آیا بیش از ۱۴۰۰ ساعت برنامه ای که هم اکنون بطور روزانه از رسانه ملی پخش می شود همه یک جهت را دنبال می کنند و مخاطبی که در یک ساعت، شبکه های مختلف را مرور می کند، یک پیام واحد را دریافت می دارد؟ البته باید توجه نمود که قطعاً منظور از پیام واحد شعار علنی مرگ بر امریکا نبوده و می بایست این شعار به عنوان اصلی ترین الگوی نفی پذیرش استکبار شیاطین، سرلوحه ی امور رسانه ی ملی قرار گرفته و در کُنه تمام برنامه های تولیدی ظهور و بروزی غیر مستقیم پیدا نماید.



آیا تا به حال اتفاق افتاده که برنامه های انبوه رسانه ملی حتی دورنمایی از افق ۱۴۰۴ و یا تمدنی نوین به مخاطبانشان نشان  دهند؟ آیا تنها ۸ سال باقی مانده تا پایان موعد سند چشم انداز نظام جمهوری اسلامی، هیچ تصویری از ایران ایستاده بر قله های ایمان، علم، فناوری و ... در افق ۱۴۰۴ به صورت هماهنگ در برنامه های صداوسیما نمایش داده می شود تا هر ایرانی حداقل مبتنی بر علقه های وطن دوستی، برای آبادانی کشورش تلاش نماید؟ تاکنون پژوهش، طرح، برنامه، مدل عملی و کاربردی درباره هم جهت سازی برنامه های صداوسیما و منسجم نمودن آنها در مسیر دستیابی به اهداف کلان نظام اسلامی ارائه شده است؟


آیا صدا و سیما به عنوان دانشگاه عمومی کشور می تواند نشان دهد چند ساعت برنامه در زمینه وجدان و انضباط کاری تولید و منتشر کرده است؟ نتایج آن برنامه ها چه بوده و به چند ساعت برنامه تکمیلی در این زمینه نیاز است؟


دستگاه عریض و طویل صداوسیما در قریب چهار دهه گذشته در کدام حوزه اقتصادی، سیاسی، ورزشی، فرهنگی، آموزشی، اجتماعی و ... وارد شده و فرهنگ های غلط حاکم بر آن را اصلاح کرده است؟ این سخن گزافه ای است که رسانه ملی برای مثال می توانست اعتیاد یا حتی مصرف دخانیات در کشور را ریشه کن کرده یا به شدت کاهش دهد؟ این سخن بیراهی است که رسانه ملی به عنوان می توانست ایران اسلامی را در تولیدملی سرآمد کشورهای آسیایی کند؟ این رسانه از چه چیزی بی بهره بود؟ قدرت رسانه ای؟ امکانات مالی و بودجه کافی؟ نیروی انسانی؟ این دستگاه فرهنگی در چهار دهه بودجه و امکانات خود را صرف چه کرده است که امروز فرهنگ زندگی ایرانیان در بیشتر بخش ها با بحران مواجه است؟



ما یک مأموریتِ محوری برای رسانه‌ی ملی قائل هستیم، که الزاماتی دارد و این مأموریت ملی اهداف کلانی را هم با خودش همراه دارد. به‌نظر ما آن مأموریتِ محوری عبارت است از مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتاری جامعه، جهت دهی به فکر و فرهنگ عمومی، آسیب‌زدایی از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت یعنی روحیه‌دادن و زدودن احساس عقب‌ماندگی.

(امام خامنه ای در در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما- -۱۳۸۳/۰۹/۱۱‌)




البته باید توجه داشت که رسانه ملی تنها یکی از ده ها سازمان و نهادی فرهنگی جمهوری اسلامی است و تشتت حاکم بر تولیدات فرهنگی و رسانه آن تنها مشتی از خروار تولیدات فرهنگی جمهوری اسلامی است. وضعیت حوزه های ادبیات و نشر، موسیقی، سینما و ... و ده ها نهاد فرهنگی چندان تفاوتی با رسانه ملی ندارد. بی توجهی به تدوین دکترین جامع فرهنگی سبب شده تا از یکسو عرصه فرهنگی کشور به طور کلان و از سوی دیگر، هر یک از ساختارهای فرهنگی کشور دچار اختلال و اعوجاج بوده و از ادامه این روند نمی توان چیزی جز امتداد ولنگاری فرهنگی و نزدیک شدن به اضمحلال فرهنگی انتظار داشت.



۲.تضاد تولیدات فرهنگی با مصالح و منافع فرهنگی جامعه

دکترین یک دستگاه پویای فکری برای حوزه های گوناگون اداره کشور فراهم می آورد و به این ترتیب دکترین جامع فرهنگی به سیاستگذاران و مدیران جامعه فرصت می دهد برای صیانت از عناصر فرهنگ بومی و ارتقای آنها، از قواعد بنیادین و اصیلی استفاده کنند که ریشه در قوانین و حدود الهی داشته و به این ترتیب سلامت و طهارت نفس آحاد جامعه را تضمین نموده و حیات طیبه را برای ایشان رقم خواهد زد. به عبارت بهتر دکترین جامع فرهنگی ضوابط و الزامات مورد نیاز تولید آثار فرهنگی و رسانه ای را تبیین کرده و با ترسیم خط مشی ها، حدود و قواعد لازم جهت تولید این آثار، زمینه مناسب برای ساخت محصولاتی سازنده را فراهم می کند، محصولاتی که در چارچوب خدمت به منافع و مصالح فرهنگی جامعه قرار داشته و تولید آنها در ارتقای فرهنگی جامعه موثر خواهد بود.



اما فقدان برخورداری از دکترین فرهنگی سبب تولید آثار فرهنگی، هنری و رسانه ای با اهداف و کارکردهایی متفاوت خواهد بود، آثاری که ممکن است برخی از آنها در خدمت منافع فرهنگی جامعه قرار داشته اما برخی دیگر مانعی جدی در مسیر حرکت جامعه به سوی افق های روشن و دستیابی به اهداف مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... باشد. همچنین ارزیابی محصولات فرهنگی از حیث همخوانی با اهداف و مصالح فرهنگی کلان جامعه بدون برخورداری از دکترینی جامع با مشکلات فراوانی مواجه بوده و به ندرت می توان انسجامی لازم در این زمینه ایجاد کرد که بتواند سلیقه های مختلف را راضی نگه داشته و توان اقناع خاص و عام را داشته باشد.



به این ترتیب باید منتظر بود در بخش های مختلف فرهنگی، هنری و رسانه ای نابسامانی حاکم شده و معیار و ضوابط مشخص و تدوین شده ای برای ارزیابی محصولات و تولیدات وجود نداشته باشد که از جمله تبعات خطرناکی که این وضعیت به دنبال دارد می توان به طرد آثار سازنده یا حمایت از آثار مخرب فرهنگی اشاره کرد. مثال روشن برای این موضوع، حوزه سینمای جمهوری اسلامی است، اگرچه مواردی که به آنها پرداخته خواهد شد کم و بیش در سایر عرصه های فرهنگی و هنری نیز به چشم می خورد، اما به علت اهمیت عرصه سینما، در این بخش به برخی از آثار و نتایج بی توجهی به تدوین دکترین جامع فرهنگی در حوزه سینما پرداخته می شود.  



با وجود پتانسیل های عظیمی که در هنر - صنعت - رسانه ی سینما در جهت تمدن سازی و شکل دهی به رفتار اجتماعی و فرهنگ زندگی مردم یک سرزمین وجود دارد و در بسیاری از کشورها، ارکان حاکمیتی سینما را در مسیر خدمت به منافع ملی، افزایش قدرت ملی، ترسیم وجهه بین المللی و دیپلماسی عمومی و ... به کار گرفته و می گیرند، در جمهوری اسلامی کارکردهای عظیم سینما عمدا یا سهوا نادیده قرار گرفته شده و مردم ایران تا حدود زیادی از موهبت های و سینما بی بهره بوده اند چرا که در بین تولیدات سینمایی به سهولت می توان آثاری را یافت که خدمتی به فرهنگ جامعه نداشته و بعضا با سیاه نمایی، قباحت زدایی، پرده دری، تزریق ناامیدی، سخره گرفتن باورهای الهی و ... مخاطب ایرانی را به سمت ناکجاآباد و برهوتی دهشتناک سوق داده اند، آثاری که اجحاف نیست اگر یکی از مقصران و مسببان اصلی ولنگاری فرهنگی امروز، ناهنجاری های فرهنگی جامعه، نابسامانی های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور و ...، شمرده شوند.



به واقع نقش سینمای ایران در کنار رسانه ملی بر گسترش مفاسد و آسیب های اجتماعی، نقشی مغفول مانده است. دو رسانه قدرتمند کشور قریب چهار دهه به سهولت حقوق فرهنگی مردم را پایمال کرده و با نادیده گرفتن مطالبات رهبران انقلاب اسلامی زمینه رشد مفاسد و آسیب های اجتماعی را فراهم کرده اند و به هیچ وجه هم زیر بار این تکلیف گریزی نمی روند. مثال های متعددی در این باره وجود دارد که نشان می دهد چطور در گذر زمان سینما و تلویزیون دوز قبح شکنی را در جامعه بالا برده اند که نمایش آثار توقیفی یا هنجارشکن سال های قبل عادی می شود. نباید فراموش کرد در دهه های گذشته سینما و تلویزیون در غیاب فضای مجازی و ماهواره و ... سلطه بی بدیلی بر حوزه فرهنگ داشته و بخش عمده ی فرهنگ سازی یا تخریب فرهنگی در کشور را رقم زده اند.



پس باید توجه داشت که فرهنگ، برنامه‌ریزی هم لازم دارد؛ نباید انتظار داشت که فرهنگ کشور چه فرهنگ عمومی؛ چه فرهنگ نخبگانی، دانشگاه‌ها و غیره و غیره - به خودیِ خود خوب بشوند و پیش بروند؛ نه، این برنامه‌ریزی می خواهد. در فرهنگ جمهوری اسلامی بویژه در حوزه هنر بالاخص سینما نیز برنامه ریزی صورت گرفته است، با این تفاوت که جریانات روشنفکری حاکم بر این عرصه ها منویاتشان را در طول دهه های گذشته، مرحله به مرحله در آثار هنری پیاده سازی کرده اند.



محصولات سینمایی عموماً به عنوان آئینه جامعه، رویدادها و وقایع زمان تولیدشان در نظر گرفته می شوند، به این ترتیب اگر این تصویر بررسی شود، مشخص خواهد شد سینما جامعه را به چه سمتی سوق داده است، تصویری که به عنوان سندی تاریخی برای آیندگان خواهد بود. بنابراین چنانچه نوجوانان و جوانان دهه های آینده به تماشای آثار به نمایش درآمده در ادوار مختلف جشنواره فیلم فجر بپردازند، به احتمال زیاد به این برآورد می رسند که در دهه های ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ در ایران:

  • زنان در خانواده و اجتماع جایگاهی نداشته و بعضاً یا معشوقه ای زیبا و مدرنیست بوده اند یا بدبخت، مفلوک، آسیب پذیر، تحقیر شده، مظلوم، کتک خور، بی دست و پا، با دغدغه های حداقلی و البته چادری. جامعه عاری از زنان فرهیخته، عالم، مدبر و مادران و همسرانی قابل ستایش بوده است.
  • مردان ایرانی ریاکار، مستأصل در حل مشکلات، ناتوان از اداره خانواده، اهل دلال بازی و فراری از کسب علم و کار تولیدی، هوس باز، ظالم، خشن، عیاش، بد دهن و سیگاری بوده اند آنهم اغلب مردانی با ظاهر و نام های مذهبی عباس، مرتضی، غدیر، علی، حیدر، رضا و ...
  • جوانان خسته، بی هدف، لاابالی، دارای عقده های ثروت و قدرت، فاقد توانایی و مهارت، مملو از عصبانیت و ناامیدی و خواستار فرار از کشور برای تسکین بحران های روحی متعددشان بوده اند.
  • ملت ایران فقیر و درگیر مشکلات معیشتی، عاشق زرق و برق های زندگی، در تمنای ثروت و رفاه مادی بی حد و حصر، شیفته زندگی مدرن و غربی، بدون آرمان و هدف، دارای مذهب و ایمانی سطحی آنهم بالاجبار، فاقد قهرمانان ملی، دانشمندان و مراکز علمی، بی رغبت به علم و کسب و ارتقای معرفت، درگیر مشکلات شخصی، بی توجه به پیشرفت و روند حرکت کشور، و فاقد مؤلفه های فرهنگی قابل اعتناء بوده اند.
  • در جامعه ای که دارای آسیب های اجتماعی فراوان بوده با وجود عشق های مثلثی و مربعی و روابط خارج از عرف، مشقات تربیت فرزند، گرفتاری های معیشتی و ... خانواده طراز و سالمی اساساً وجود خارجی نداشته است.
  • سن ازدواج دختران بالا بوده چرا که طبیعی بوده دختران نوجوان و جوان تصمیم بگیرند برای فرار از خشونت وحشیانه و ضرب و شتم، تحقیر، مشکلات ناشی از مرگ یا نبود همسر و حتی امکان قتل به دلایل ناموسی از ازدواج دوری کنند. دختران  آموخته بودند برای امرار معاش خود به هر کاری از اجاره دادن رحم و رانندگی وانت گرفته تا روسپی گری روی آورده و یا با انکار هویت زنانه خود، به ظاهر مردان درآیند یا اگر عرضه و توان انجام هیچ یک از موارد فوق را ندارند، با آویزان شدن به یک مرد و اغفال وی، وضعیت خود را از صیغه موقت به دائم ارتقاء دهند. در کل برای آنها بهتر بوده جهت فرار از عصبیت لجام گسیخته عموم مردان ایرانی اعم از پدر، برادر، همسر و عمو در کنار چشم چرانی و هوس رانی سایر مردان ایرانی، به خارج از کشور مهاجرت کنند.


خوب، شما می‌توانید سازنده‌ی اخلاق باشید؛ عکسش هم ممکن است. شما می‌توانید در نسل جوان این کشور صبر، امید، شوق، انگیزش، سلامت، نجابت و همه‌ی چیزهایی که یک جامعه‌ی پیشرفته نیاز دارد، القاء کنید. می‌شود هم به جای امید، نومیدی القاء کرد؛ می‌شود به جای شوق، رکود القاء کرد. خوب، این کشور، در یک چنین شرایطی است؛ این کشور می خواهد پیش برود، این کشور می‌خواهد حرکت بکند؛ ... من می‌گویم الآن کلید دست شماست. من شأن سینما را این می‌دانم. من می‌گویم امروز کلید پیشرفت این کشور، به میزان زیادی دست شماست؛ شما می‌توانید این نسل را یک نسل پیش رونده، امیدوار، پُرشوق، معتقد به خود و معتقد به ارزش های اسلامی و ملیِ خود بار بیاورید؛ و همین‌طور می‌توانید این نسل را شرمنده، پشیمان، زیر سؤال برنده‌ی افتخارات گذشته و زیر سؤال برنده‌ی افتخار انقلاب و دفاع مقدس بار بیاورید.

(امام خامنه ای در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون - ۲۳/۰۳/۱۳۸۵)




ادامه دارد...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.